تمام آثار و سروده های استاد مرتضی کیوان هاشمی شامل کتاب ترکه و تبر و مجموعه های جدید
درباره من
ای به یادت هی هی و هی های من...
به وبلاگ ترکه و تبر خوش آمدید...
ریما پاک هستم.
فوق لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی.
مترجم و مدرس زبان انگلیسی.
علاقمند به ادبیات فارسی و ادبیات انگلیسی و ترجمه متون ادبی...
ادامه...
یک هفته بیشتر به سالگرد نخستین روز آشنایی مان باقی نمانده است. فکر خریدن چند شاخه گل از گلهای هر سال سخت آزارم می دهد . همان گلهای گران قیمتی که بهای یک شاخه ی آن دو کیلو گوشت قرمز لخم می شود که می تواند گوشت یک ماه خانواده ی غلامعباس در روستایمان را تامین کند. همان گلهای گران قیمتی که جلو بیمارستانهای آنچنانی و هتل...
دوست دارم، دیووووووونه . . . بدون تردید شما هم مثل من بارها و بارها در مسیر کارهای روزانه دقایقی را صرف تماشای رفتار یک دیوانه کرده اید . و به کارهایش در ته دلتان غش غش خندیده اید . راستی تا حالا به این فکر کرده اید که چرا رفتار ابلهانه ی دیوانگان بی خطر برایمان جالب و تماشایی است ؟ و چرا آنها را دوست می داریم ؟ بدون...
*موضوع *انشاء : چرا باید عاشق فردوسی باشیم ؟ از کودکی همیشه این پرسش آزارم می داد که چرا فردوسی مرد بزرگی است؟! سروده های فردوسی *اصلا به *مذاقم خوش نمی آمد و مانده بودم که چرا می گویند *اشعار فردوسی زیباست؟! و چرا این همه *طرفدار و سینه چاک دارد ؟! در آن زمان *حتی یک *نفر پیدا نشد که با زبان ساده و بچه گانه، مرا...
شما دوست رو برای چی میخواین ؟ بعضی ها دوست رو برای این میخوان که در روز مبادا پارتی شون بشه. بعضی ها دوست رو برای این میخوان که تیغش بزنن و کلاشو بردارن. بعضی ها دوست رو برای این میخوان که اوقات فراغت شونو پر کنه و به خالی بندی هاشون گوش کنه. بعضی ها دوست رو برای این میخوان که ازش به عنوان سیاهی لشگر استفاده کنن....
من کتاب جلد چرمی کهنه ای هستم سالها پیش مرا با چه شور و شوقی از کتاب فروشی خریدند اما نه برای خواندن که برای پز دادن سی سال است روی طاقچه ی مام میهنم خاک می خورم و در این مدت جز بچه هایی که به دنبال شکلات های قایم شده می گشتند کسی مرا ندیده است ناجوانمردانه مرا در این طاقچه رها کرده اند حتی یک بار یک نفر هم به درستی...
راستی ! شما به چی پُز میدین ؟ . . . بعضی ها به پول و ثروتشان می نازند بعضی ها به اتومبیل آخرین سیستمشان بعضی ها به پست و مقام اداری شان بعضی ها به زور بازویشان بعضی ها به زیبایی جمالشان بعضی ها به گردن کلفتشان بعضی ها به خانه ی شیک و محل زندگی شان بعضی ها به مدرک تحصیلی و مدارج علمی شان بعضی ها به آشنایی با آدمهای...
مرگ حقه.... دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره... همه ی ما رفتنی هستیم... یکی دو روز زودتر و یکی دو روز دیرتر... همه مثل یک مسافر غریبیم که فقط تاریخ بلیطمون رو نمی دونیم... ولی دیر یا زود باید سوار ترن مرگ بشیم... گاهی تاریخ بلیطمان همین فرداست و ما از آن نا آگاهیم... چون انگار روز و ساعت حرکت را با زبان دیگری نوشته...
چامه از من است . . . پرده ی اول : گفتگویمان گل انداخته بود . در لابلای سخنانم تک بیتی زیبا خواندم بسیار خوشش آمد گل از گلش شکفت، به اندازه ای خوشش آمده بود که به به و چه چه کنان قلم و کاغذ خواست تا بنویسد، و آنگاه که فهمید سراینده ی چامه کسی نیست مگر خود من! سگرمه هایش درهم رفت قلم و کاغذ به کناری نهاد و از نوشتن چامه...