چامه های مرتضی کیوان هاشمی

چامه های مرتضی کیوان هاشمی

تمام آثار و سروده های استاد مرتضی کیوان هاشمی شامل کتاب ترکه و تبر و مجموعه های جدید
چامه های مرتضی کیوان هاشمی

چامه های مرتضی کیوان هاشمی

تمام آثار و سروده های استاد مرتضی کیوان هاشمی شامل کتاب ترکه و تبر و مجموعه های جدید

من شاعری چون کیوان ندیدم، شعری از شاعر عزیز عباس خداخواه در وصف استاد کیوان هاشمی


من شاعری چون کیوان ندیدم...

من یکه سوار قدری چون تو در اشعار ندیدم
من زبان زدی چون تو دراین کوچه و بازار ندیدم

ای چنگ نواز ادبی زخمه مزن بجان این چنگ
چون چنگ زند بر دل ما چون تو که طرار ندیدم

آن عاشق دلداده ای که مسخ کند ذکر و کلامش
معشوق شود از سخن اش بند و گرفتار ندیدم

تو نابغه ای ، بلبلی چون تو، نبُوَد در این گلستان
در محفل این اهل ادب مثل تو بسیار ندیدم

گویی که تو صیاد شدی زخم دل کرکس و کفتار
من دلبر و دل ربایی چون تو در این کار ندیدم

توشمع شبستانی و نورت همه جا چشم نواز است
در چشم و دلم پرتوی مثل آن در انظار ندیدم

هر جا سخن از نکته بود در ادب و پند
فرهیخته ای را ز ادب چون تو به اقرار ندیدم

«حامد» تو چه گویی ز ثنا گویی آن سعدی و کیوان
جای تو در این قصه کجا این همه اصرار ندیدم


برگرفته از کتاب حریره سروده های عباس خداخواه

صدایم کن، سروده ای زیبا از استاد کیوان هاشمی با صدای خانم پناهی

((برای دیدن کلیپ، بر روی عنوان شعر که زیر آن خط کشیده شده است، کلیک کنید.))


صدایم کن، سروده استاد مرتضی کیوان هاشمی 

با صدای گوینده توانای رادیو البرز سرکار خانم مرضیه پناهی پویا

اجرا در همایش نقد و بررسی سروده های استاد کیوان هاشمی در تالار اندیشه های معلم تهران 16 آبان 1390


صدایم کن ! . . .

بار دیگر مـرا صـدایم کن!
تا اسیرت شوم، رهایم کن!

تا غـزل بشـکفد به لبـهایـم،
. . . و شوم تازه، تا به تایم کن!

من کویرِ تَرَک تَرَک شده ام
بـا نَمی اشـک با صـفایم کن!

بِسِـپارم به دستِ چشـمانت!
تاهـلاکت شـوم، دوایـم کن!

خـنده ات را بپـیچ دورِ دلـم!
در دلِ تنگِ خویش جایم کن!

شـانه هایت برای گریه ی من
گوشِ خود وقفِ حرفهایم کن!

کهکشانی ترین سفینه، بیا!
مثلِ یک ذرّه جابجایم کن!

تا به « کیوان » رسـانیم امشب
از زمین و زمان جدایم کن!

این غزل را دو باره می خوانم
بارِ دیـگر بیـا صـدایـم کن!

مادر، سروده ای زیبا از استاد مرتضی کیوان هاشمی تقدیم به همه ی مادران ایران زمین

((برای دیدن کلیپ، بر روی عنوان شعر که زیر آن خط کشیده شده است، کلیک کنید.))


مادر...

سروده ای زیبا از استاد مرتضی کیوان هاشمی


که گفته است دلم باز در هوای تو نیست؟
مگر تمام وجودم فقط برای تو نیست؟

چراهمیشه صدا می زنی مرا؟ مادر !
مگر تپیدن قلبم همان صدای تو نیست؟

ترانه ها همه زیباست مادرم اما 
ترانه ای به قشنگی لای لای تو نیست 

سعادت من فرزند از کرامت تست 
مگر سعادت فرزند از دعای تو نیست؟

ببخش کودک خود تا خدا ببخشاید 
مگر رضای خداوند در رضای تو نیست 

به از بهشت مگر خلقتی خدا دارد 
مگر بهشت خداوند زیر پای تو نیست ؟

تویی خدای من ای هستی ام از تو 
مگر که خالق تو مادرم خدای تو نیست؟

نمرده ای تو چرا ؟ چون خدا نمی میرد 
بقای عشق و محبت مگر بقای تو نیست ؟

به کاینات به «کیوان» تو آبرو داری 
حدیث عاطفه حرفی بجز وفای تو نیست 

زرد بیژن...

زرد بیژن"
از اشعار منتشر نشده استاد مرتضی کیوان هاشمی

بابا ببین! چقدر فلان خانه محشر است
ویلا، ولی ز خانه هم انگار بهتر است

با آنکه خانه ی دلمان باز و با صفاست
اما فضای خانه ، زیادی محقر است

بابا ! لباس دختر همسایه را ببین !
از عطر او تمام خیابان معطر است

یک شیشه عطر خالی بیژن که می زند
از خط فقر خانه ی ما آنطرف تر است

این زرد بیژن است پدر جان ، نگاه کن !
انگار طالع تو و من رنگ دیگر است

بابا ببین! ، که نعره ی من می شود بلند
فریاد می زنم که . . مگر فقر نوبر است

چین بر جبین و باد به غبغب صدا کلفت
هر کس رسد به آنچه برایش مقدر است

مثـل پدر بزرگ خودم سـعی می کـنم
ثابت کنم که زندگی اینگونه بهتر است

برخیز دخترم ! گله از بخت خود مکن !
شکر خدا به جای بیاور که یاور است !

چشمش به روی دفتر و حرفی نمی زند
او فکر می کند ، پدرش کاملا خر است

این چامه را ز دفتر «کیوان» همی نوشت
لعنت به آنکه گفت به من علم بهتر است

ای کاش می شنید خدا گفتگوی ما
انگار گوش های خدا هم کمی کر است 

بیا برگردیم....

بیا برگردیم...
شعری بی نظیر از استاد مرتضی کیوان هاشمی


بیا برگردیم! 

اثری از شهدا نیست ، بیا برگردیم ! 
این ره کرب بلا نیست ، بیا برگردیم ! 

به خدا وا بگذاریم بیا ! خون حسین 
که در اندازه ی ما نیست بیا برگردیم ! 

هیچ تردید مکن ! در دل شب گم شده ایم 
فرصت سعی و خطا نیست بیا برگردیم ! 

بین راه وطن و راه حرم گم شده ایم 
دستمان قبله نما نیست بیا برگردیم ! 

در وطن بود خدا ، بیخود ازو دور شدیم 
دیگر این راه خدا نیست، بیا برگردیم! 


شمع کاشانه حرام است به مسجد سوزد 
ره درست است و یا نیست ، بیا برگردیم ! 

سرنوشت همه ی هموطنان من و تو 
بهتر از این شهدا نیست ، بیا برگردیم ! 


ماه و « کیوان » و کواکب همگی خاموشند 
بیش ، تاخیر روا نیست بیا برگردیم !

.

.

سروده ای اعتراضی ، جدیدترین سروده استاد مرتضی کیوان هاشمی،


ترس ...


من از شب ها ی تاریک بدون ماه می ترسم

نه از شیر و پلنگ، از این همه روباه می ترسم

.

مرا از جنگ رو در روی در میدان گریزی نیست

ولی از دوستان آب زیر کاه می ترسم

.

من از صد دشمن دانای لامذهب نمی ترسم

ولی از زاهد بی عقل نا آگاه می ترسم

.

اگرچه راه دشوار است و مقصد ناپدید، اما

نه از سختی ره، از سستی همراه می ترسم

.

من از تهدیدهای ضمنی ظالم نمی ترسم

من از نفرین یک مظلوم، از یک آه می ترسم

 

من از  عمامه و تسبیح و  تاج و جقه ی شاهی،

اگر افتد به دست آدم خود خواه می ترسم

.

مرا از داریوش و کوروش و این جمله باکی نیست

من از قداره بندان  مرید شاه می ترسم

.

نمی ترسم ز درگاه خدای مهربان، اما

ز برخی از طرفداران این درگاه می ترسم

.

خدای من،نمی دانم چرا از تو نمی ترسم

ولی از این برادرهای حزب الله می ترسم

.

چو "کیوان" بر مدار خویش می گردم، ولی گاهی

 از این سنگ شهاب و حاجی گمراه می ترسم

.

.

.